روزی که امیر کبیر گریست (قابل توجه همه ،بخصوص مسؤلین)
علمی آموزشی عبدالحسین زنده بودی

آمار مطالب

کل مطالب : 109
کل نظرات : 38

آمار کاربران

افراد آنلاین : 1
تعداد اعضا : 21

کاربران آنلاین


آمار بازدید

بازدید امروز : 20
باردید دیروز : 0
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 640
بازدید سال : 1732
بازدید کلی : 119349

تبادل لینک هوشمند
برای تبادل لینک  ابتدا ما را با عنوان علمی آموزشی و آدرس game6.LXB.ir لینک نمایید سپس مشخصات لینک خود را در زیر نوشته . در صورت وجود لینک ما در سایت شما لینکتان به طور خودکار در سایت ما قرار میگیرد.







نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 20
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 42
بازدید ماه : 640
بازدید کل : 119349
تعداد مطالب : 109
تعداد نظرات : 38
تعداد آنلاین : 1


تبلیغات
<-Text2->
نویسنده : عبدالحسین زنده بودی
تاریخ : جمعه 18 اسفند 1391
نظرات

روزی که  امیرکبیرگریست

سال 1264 قمری ، نخستین برنامه ی دولت ایران برای واکسن زدن به فرمان امیر کبیر آغا ز شد در آن برنامه ،کودکان ونوجوانان ایرانی را آبله کوبی می کردند.اما چند روزپس ازآغاز آبله کوبی به امیر کبیر خبر دادندکه مردم ازروی ناآگاهی نمی خواهند واکسن بزنند .به ویژه که چند تن از فالگیرها در شهر شایعه کرده بودندکه واکسن زدن باعث راه یافتن جن به خون انسان می شود هنگامی که این خبر رسید پنج نفربه علت ابتلا به بیماری آبله جان باخته اند ، امیر بی درنگ فرمان داد هر کسی که حاضر نشود آبله بکوبد باید پنج تومان به حساب دولت جریمه بپردازد .او تصور می کرد که با این فرمان همه مردم آبله می کوبند امّا نفوذ سخن فالگیر ها ونادانی مردم بیش از آن بود که فرمان امیررا بپذیرند.

شماری که پول کافی داشتند ، پنج تومان را پرداختند و از آبله کوبی سر باز زدند.شماری دیگر هنگام مراجعه ی ماموران در آب انبارها پنهان می شدند یا از شهر بیرون می رفتند.روز بیست و هشتم ماه ربیع الاول به امیر اطلاع دادند که در همه ی شهر تهران و روستا های پیرامون آن  فقط سی صد و سی نفر آبله کوبیده اند . در همان روز ، پاره دوزی را که فرزندش از بیماری آبله مرده بود ، به نزد او آوردند . امیر به جسد کودک نگریست و آنگاه گفت : ما که برای نجات بچه هایتان آبله کوب فرستادیم         پیر مرد با اندوه فراوان گفت :حضرت امیر ، به من گفته بودند که اگر بچه را آبله بکوبیم جن زده می شود . امیر فریاد کشید : وای از جهل و نادانی ، حال ، گذشته از اینکه فرزندت را از دست داده ای باید پنج تومان هم جریمه بدهی . . پیرمرد با التماس گفت : باور کنید که هیچ ندارم . امیر کبیر دست در جیب خود کرد و پنج تومان به او داد و سپس گفت : که حکم بر نمی گردد ، این پنج تومان را به صندوق دولت بپرداز چند دقیقه دیگر بقالی را آوردند که فرزند او نیز از آبله مرده بود . این بار امیر کبیر دیگر  نتوانست تحمل کند .روی صندلی نشست وبا حالی زار شروع به گریستن کرد ...

درآن هنگام میرزا آقا خان وارد شد.اودرکمتر زمانی امیرکبیررا در حال گریستن دیده بود.علت را پرسید ملازمان امیرگقتندکه دو کودک شیرخوار پاره دوز و بقالی از بیماری آبله مرده اند . میرزا آقا خان با شگفتی گفت : عجب من تصور می کردم که میرزا احمد خان ، پسر امیر ، مرده است که او این چنین های های می گرید . سپس ، به امیر نزدیگ شد وگفت : گریستن ، آن هم به این گونه برای دو بچه ی شیر خوار بقال وچقال در شاٌن شما نیست . امیر سر برداشت و با خشم به او نگریست ، آن چنان که میرزا آقا خان از ترس به خود لرزید . امیر اشک هایش را پاک کرد و گفت : خاموش باش . تا زمانی که ما سر پرستی این ملت را بر عهده داریم ، مسؤل مرگشان ما هستیم میرزا آقا خان آهسته گفت : ولی اینان خود در اثر جهل آبله نکوبیده اند امیر با صدای رسا گفت و مسؤل جهلشان نیز ما هستیم ..اگر ما در هر روستا و کوچه وخیابانی ومدرسه بسازیم و کتاب خانه ایجاد کنیم ، فال گیرها بساطشان را جمع می کنند . تمام ایرانی ها اولاد حقیقی من هستند و من از این می گریم که چرا این مردم باید این قدر جاهل باشند که در اثر نکوبیدن آبله بمیرند.

 

 


تعداد بازدید از این مطلب: 752
|
امتیاز مطلب : 16
|
تعداد امتیازدهندگان : 4
|
مجموع امتیاز : 4


مطالب مرتبط با این پست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه:








به وبلاگ من خوش آمدید عبدالحسین زنده بودی آموزگار کلاس ششم دبستان شهدای بسیج شهرستان بوشهروکارشناس ارشد برنامه ریزی آموزشی سرگروه آموزشی استان ومدرس دوره های آموزش ضمن خدمت


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود